ابنعربشاه شهابالدین احمد بن محمد حنفی دمشقیاِبْن عَرَبْشاه، شهابالدین ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالله ابن ابراهیم حنفی دمشقی (۷۹۱-۸۵۴ق/۱۳۸۹-۱۴۵۰م)، مورخ، ادیب، فقیه ، لغوی و قاضی بود. وی به سبب اقامت طولانی در آسیای صغیر «رومی» نیز خوانده شده است. ۱ - شناخت اجمالیمعتبرترین سند پیرامون زندگیِ ابن عربشاه اجازهای است که خود وی در خانقاه سعید السعداء قاهره در اول ذیحجه ۸۵۳ به دوست نزدیکش ابن تغری بردی (ه م) نوشت و چند بار نیز متن آن را برای او خواند. ابن تغری بردی متن کامل این نوشته را در المنهل الصافی آورده است [۱]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۳۱-۱۴۴، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
و دیگر مؤلفان از جمله سخاوی و ابن عماد مطالب خود را از او بر گرفتهاند.ابن عربشاه در دمشق زاده شد و در همانجا پرورش یافت. [۲]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۰، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
قرآن را در زادگاهش نزد زین بن عمر اللبّان مُقری [۳]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
فرا گرفت.۲ - تحصیلاتدر ۸۰۳ق، هنگام حمله تیمور به شام همراه با مادر و برادران [۴]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۰، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
و خواهرزادهاش عبدالرحمان بن ابراهیم بن خولان [۵]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع، ج۲، ص۱۲۷،قاهره، ۱۳۵۴ق.
به سمرقند رفت.سمرقند در روزگار تیمور کانون ارباب فضل و هنر و صنعت بود [۶]
ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور فی اخبار تیمور،ص۱۱۴-۱۱۵،قاهره، ۱۳۰۵ق.
به همین جهت میتوان گفت که اقامت در این شهر در رشد فکری و پرورش شخصیت ابن عربشاه، نقش مؤثر داشته است. پس از آن به بلاد ختا و ماوراءالنهر رفت، بعد از مدتی به سمرقند بازگشت و نزد دو تن از استادان طراز اول آن روزگار: سید محمد شریف جرجانی و شمسالدین ابن جزری، و نیز خواجه عبدالاول، محمد بخاری و دیگران علوم رایج زمان را آموخت. [۷]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۰، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
[۸]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۹]
شوکانی، محمد، البدر الطالع، ج۱، ص۱۱۰،قاهره، ۱۳۴۸ق.
همچنین زبانهای فارسی و مغولی را فراگرفت. [۱۰]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
آنگاه برای تکمیل آموختههایش و به دست آوردن تجربه، به سیر و سفر پرداخت: در سرزمین مغول با شیخ برهانالدین اندکانی و قاضی جلالالدین سیرامی دیدار و از آنها کسب فیض کرد، [۱۱]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۱۲]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۱، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
سپس به خوارزم آمد و از آنجا به دشت و سَرای و حاجی ترخان (آستارا خان) رفت و مدت ۴ سال در آنجا اقامت گزید و به تکمیل فقه و اصول و معانی و بیان پرداخت. [۱۳]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۱۴]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۱، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
[۱۵]
قنوجی، صدیق، التاج المکلل،ج۱، ص۳۲۷، به کوشش عبدالحکیم شرفالدین، بمبئی، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
سپس به شبه جزیره کریمه رهسپار شد و با دانشمندان آن دیار از جمله عبدالمجید، شاعر و ادیب و پردازنده داستان مؤنس العشاق (به زبان ترکی ) دیدار و گفت و گو کرد. [۱۶]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۲، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
آنگاه به دربار عثمانی نزد سلطان محمد اول معروف به چلبی به ادرنه رفت و مورد احترام فراوان قرار گرفت. اقامت او در آسیای صغیر ۱۰ سال به طول انجامید. در این مدت با مولانا برهانالدین خوافی دیدار کرد و در محضر وی دانش اندوخت. [۱۷]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۲، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
[۱۸]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
۳ - تصدی سمت منشیگریوی به سبب مهارت و تسلط به زبانهای گوناگون در دیوان انشاء (دیوان همایون) سمت منشیگری را برعهده گرفت و مکاتبات دربار عثمانی با فرمانروایان سایر کشورها را به زبانهای عربی، فارسی و ترکی انجام میداد و در این مدت آثار بسیاری را برای پادشاه عثمانی از زبانهای فارسی و عربی به زبان ترکی ترجمه کرد. [۱۹]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۲، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
[۲۰]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
۴ - سفرهاابن عربشاه بعد از درگذشت سلطان محمد اول (۸۲۴ق) به موطن خویش بازگشت و پس از ۴ ماه اقامت در حلب، در ۸۲۵ق به دمشق رفت. [۲۱]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۳، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
سخاوی [۲۲]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
مدت اقامت او را در حلب ۳ سال نوشته است که در مقایسه با تاریخی (۸۲۴ق) که وی آسیای صغیر را ترک کرد و وارد دمشق شد، درست به نظر نمیرسد.وی در دمشق در یکی از حجرههای مسجد القصب گوشه عزلت گزید و در همانجا صحیح مسلم را نزد قاضی شهابالدین حنبلی خواند. [۲۳]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۷- ۱۲۸، قاهره، ۱۳۵۴ق.
در بازگشتِ مولانا علاءِالدین محمد بخاری از مکه به شام ، به ملازمت او در آمد و تا هنگام درگذشت وی (۸۴۱ق) هرگز او را ترک نگفت. [۲۴]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۴۳-۱۴۴، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
بعد از فوت بخاری به زیارت حج رفت و در مراجعت در قاهره رحل اقامت افکند و تا پایان عمر در همانجا ماند. ایام اقامت ابن عربشاه در قاهره با دوران پادشاهی ملک ظاهر سیفالدین چقمق (چقماق) مصادف بود و او رویدادهای زمان این حاکم مصری را در کتابی به رشته تحریر در آورده است. ۵ - وفاتابن عربشاه بسیار مورد توجه ملک ظاهر بود، از این رو درباریان بر او رشک بردند، چنانکه سرانجام بر اثر سعایت آنان پادشاه او را به زندان افکند و اگر چه پس از ۵ روز آزاد شد، اما این واقعه چنان او را آزرد که ۱۲ روز پس از آزادی در اقامتگاهش در خانقاه سعیدالسعداء درگذشت. [۲۶]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲، ص۱۲۹، قاهره، ۱۳۵۴ق.
۶ - توان علمیابن عربشاه، نویسندهای توانا، ادیبی پرمایه و آگاه به علوم قرآنی ، فقه و حدیث ، و شاعری چیرهدست بود و در شعر بیشتر به مدح و غزل میپرداخت و از اصطلاحات نحو ، منطق ، کلام و فقه در مضامین اشعار خود بهره میبرد. آثار منثورش به رغم ادعای وی در سادهنویسی [۲۷]
ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور فی اخبار تیمور،ص۲۴۲، قاهره، ۱۳۰۵ق.
[۲۸]
ابن عربشاه، زندگانی شگفتآور تیمور (ترجمه عجائب المقدور)، ج۱، ص۳۳۷، ترجمه محمدعلی نجاتی، تهران، ۱۳۵۶ش.
مسجع و پرتکلف است.جامعیت وی در فنون ادب و به کار بردن انواع کنایات و استعارات و الفاظ مترادف، فهم آثار او را دشوار ساخته است. ابن عربشاه بیشترین شهرت خود را به تاریخنگاری مدیون است. وی در گزارش رویدادها و مشاهداتش غالباً از بیان احساسات شخصی خود نیز فروگذار نکرده است؛ به همین جهت استفاده درست از آثار وی مستلزم اعمال دقّت بیشتری است. ۷ - آثار۷.۱ - چاپی۱.عجائب المقدور فی نوائب التیمور، در تاریخ تیمور لنگ میباشد. این کتاب مشهورترین اثر ابن عربشاه و یکی از مآخذ مهم درباره شخصیت، زندگی و فتوحات تیمور است. کتاب، بعد از مقدمهای کوتاه، با ذکر نام و تبار و قدرت گرفتن تیمور آغاز میشود. آنگاه مؤلف یورشهای تیمور به خوارزم ، خراسان ، سیستان ، اصفهان ، آسیای صغیر و جنگ با ایلدرم بایزید عثمانی را به تفصیل بیان میکند. بیش از یک چهارم حجم کتاب به حوادث بعد از مرگ تیمور و جانشینان وی اختصاص دارد. اگر چه ابنعربشاه در جای جای کتاب از تیمور با کلمات و عبارات تند و ناهنجار یاد کرده است، لیکن فصلی از آن را نیز به صفات تیمور اختصاص داده و در آن او را به مردانگی و شجاعت و سیاست و تدبیر ستوده است. فصلی کوتاه از کتاب نیز درباره سمرقند و آبادیهای آن و در پایان آن نام و نسب مؤلف و سبب تألیف کتاب آمده است. این کتاب نخستین بار در ۱۶۳۶م به وسیله گولیوس به لاتینی و بار دیگر در ۱۷۶۷ و ۱۷۷۲م توسط منگر با عنوان «تاریخ تیمور لنگ بزرگ۱» منتشر شده است در ۱۱۱۱ق/۱۶۹۸م مرتضی نظمیزاده آن را به ترکی ترجمه کرد و چون ترجمه ترکی آن معلق و غیر مفهوم بود، در ۱۲۷۷ق/۱۸۶۰م مورد تجدید نظر قرار گرفت و با نام تاریخ تیمور گورکان چاپ گردید. ترجمه انگلیسی آن نیز توسط ساندرز در ۱۹۳۶م در لندن چاپ شد.متن عربی آن نیز بارها در کلکته و بولاق چاپ شده است. و ترجمه فارسی آن توسط محمد علی نجاتی با عنوان زندگانی شگفت آور تیمور در ۱۳۳۹ش در تهران منتشر شده است. ۲.فاکهة الخلفاء و مفاکهة الظرفاء، که به گفته خود مؤلف کتابی است از نوع کلیله و دمنه و سلوان المطاع، مشتمل بر داستانهای پندآموز که از زبان حیوانات نقل شده است. وی معتقد است که اندرزهای سیاسی و سخنان پندآمیز از زبان حیوانات، در امیران و فرمانروایان کارسازتر خواهد بود. [۳۲]
ابن عربشاه، فاکهة الخلفاء و مفاکهة الظرفاء، ج۱، ص۷- ۸، موصل، ۱۸۶۹م.
تألیف این اثر در ۸۵۲ق، دو سال پیش از مرگ مؤلف پایان یافته است. [۳۳]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۲۱۶.
کتاب مشتمل بر یک مقدمه و ۱۰ باب است. در باب اول تا سوم، عناوین وصایا و احکام ملوک عرب و عجم و ترک، داستانهایی از انوشیروان، [۳۴]
ابن عربشاه، فاکهة الخلفاء و مفاکهة الظرفاء،ص۱۹،موصل، ۱۸۶۹م.
ضحاک، [۳۵]
ابن عربشاه، فاکهة الخلفاء و مفاکهة الظرفاء، ج۱، ص ۲۲، موصل، ۱۸۶۹م.
قابوس بن وشمگیر، [۳۶]
ابن عربشاه، فاکهة الخلفاء و مفاکهة الظرفاء، ج۱، ص ۲۹، موصل، ۱۸۶۹م.
بهرام گور [۳۷]
ابن عربشاه، فاکهة الخلفاء و مفاکهة الظرفاء، ج۱، ص ۳۱، موصل، ۱۸۶۹م.
آمده است.در باب چهارم تا نهم داستانهایی از زبان حیوانات، درباره انس و جن و عفریت و جز آن نقل شده است و باب دهم در رفتار و اخلاق اجتماعی است و بخشی از آن نیز درباره چنگیز و استیلای مغول است. [۳۸]
ابن عربشاه، فاکهة الخلفاء و مفاکهة الظرفاء، ج۱، ص ۴۶۴ و بعد، موصل، ۱۸۶۹م.
این کتاب بارها - در بولاق (۱۲۷۶ق)، موصل (۱۸۶۹م) و قاهره (۱۳۰۰ق) - چاپ شده است. چاپ اول آن با ترجمه لاتینی در ۱۸۳۲م از سوی فرایتاگ، در ۲ جلد در بُن انتشار یافته است. بابهای چهارم تا هفتم آن در زمان سلطان مراد سوم عثمانی (۹۵۳- ۱۰۰۴ق) توسط دُکالین زاده و عثمان بیک به زبان ترکی ترجمه شده است که نسخ خطی آن در کتابخانه نور عثمانیه، شم ۳۷۳۰ و خالص افندی، شم ۷۲۶۹ موجود است. همچنین بخش مربوط به چنگیز از فصل دهم کتاب به وسیله شرفالدین یالتقایا به ترکی ترجمه و در نشریه دانشکده ادبیات استانبول (۱۹۲۵م، دوره ۴، شم ۱-۲) چاپ شده است. [۳۹]
ابن عربشاه، فاکهة الخلفاء و مفاکهة الظرفاء، ج۱، ص ۴۶۴ و بعد، موصل، ۱۸۶۹م.
نثر این کتاب نیز مانند سایر آثار ابن عربشاه مسجّع است. شووَن۲ این کتاب را روایتی از مرزبان نامه میداند. ۳.ترجمه مرزبان نامه. ابن عربشاه آن را از روی ترجمه ترکی مرزبان نامه - که در حدود ۷۸۲ق توسط شیخ اوغلو به نام سلیمان شاه از حکمرانان آل گِرمیان انجام گرفته است (اوزون چارشیلی، - هنگام اقامت در ادرنه به عربی ترجمه کرده است. این کتاب در ۱۸۶۱م همراه با تصاویری در مصر چاپ شده است. [۴۰]
شوربجی، محمد جمالالدین، ج۱، ص۲۲۴، المطبوعات العربیة، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م.
۷.۲ - خطی۱.ترجمان المترجم بمنتهی الارب فی لعة الترک و العجم و العرب. [۴۱]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۳۹، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
[۴۲]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۳۹۷.
کتابی است در لغت عربی با معانی فارسی و ترکی و احتمالاً در ۲ جلد میباشد. نسخهای از جلد اول آن، به شماره ۶۰۴۳ در کتابخانه ملی پاریس موجود است؛ بلوشه، و نسخه منحصر به فرد جلد دوم آن در کتابخانه توپکاپی به شماره ۸۸ نگاهداری میشود. این جلد که شامل بخش افعال است، به ترتیب الفبایی مصادر و بابها با معادل ترکی و فارسی آنها تنظیم یافته است. ۲.جلوة الامداح الجمالیة فی حلّتی العروض و العربیة، [۴۳]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۳۴، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
منظومهای است در عروض و مختصری در نحو.نسخهای از آن شامل ۱۸۳ بیت به شمارة ۶۷۶۴ در برلین موجود است. سیرة السلطان الشهیر الملک الظاهر چقمق [۴۴]
سید، خطی،ج۲،ص۸۷.
یا التألیف الطاهر فی شیم الملک الظاهر القائم بنصرة الحق ابی سعید چقمق.وی این کتاب را در دو بخش در ۸۴۳ق تألیف کرده است. بخش اول آن که در موضوعاتی اخلاقی مانند فضیلت ، تواضع ، حلم و شفقت است، در واقع اندرزنامهای است همچون سایر اندرزنامهها که در آن مطالبی از جوامع الحکایات، سیاستنامه، ابو سعید ابوالخیر و جز آنها نقل شده است. بخش دوم شامل رویدادهای تاریخی زمان ملک ظاهر از ۸۴۱ -۸۴۳ق است. ابن عربشاه در این اثر خود از تیمور و ستمهای وی در شام ، اصفهان ، بغداد و نیز از صلاحالدین ایوبی و خاندان ذوالقدریه بحث میکند. نسخهای از آن در کتابخانه توپکاپی به شمارة ۲۹۹۲ موجود است. [۴۵]
سید، خطیفج۲،ص۸۷.
قصیدهای با عنوان عقود النصیحة [۴۶]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۳۹، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
که نسخهای از آن در گوتا نگاهداری میشود.۸ - آثار یافت نشدهبرهان الفارض بقول المعارض [۴۷]
بغدادی، هدیه، ج۱، ص۱۳۰.
ترجمه ترکی تعبیر القادری تألیف یعقوب دینوری [۴۸]
حاجی خلیفه، کشف،ج۱ص۴۱.
ترجمه ترکی تفسیر ابی اللّیث، تألیف نصر بن محمد سمرقندی [۴۹]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۴۴۱.
ترجمه ترکی جوامع الحکایات و لوامع الروایات تألیف محمد عوفی [۵۰]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۵۴۰.
در چند جلد [۵۱]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۲ص۱۲۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
خطاب الاهاب الناقب و جواب الشهاب الثاقب [۵۲]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۳۹، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
[۵۳]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۷۱۴.
العقد الفرید، منظومهای در توحید [۵۴]
سخاوی، محمد، الضوء اللامع،ج۱، ص۱۲۸، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۵۵]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۱۵۲.
غرة السّیر فی دول الترک و التّتر [۵۶]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۱۹۸.
[۵۷]
ابن عماد، عبدالحی،شذرات الذهب، ج۷، ص۲۸۳، قاهره، ۱۳۵۱ق.
مرآة الادب به نظم و نثر در علم معانی و بیان [۵۸]
ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور فی اخبار تیمور،ص۲۴۰، قاهره، ۱۳۰۵ق
[۵۹]
سخاوی، محمد، ج۲، ص۱۲۸، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۴ق.
نمونهای از آن در المنهل [۶۰]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۲، ص۱۳۴،به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م.
مندرج است.۹ - فهرست منابع(۱) ابن تغری بردی، النجوم. (۲) ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۸۴م. (۳) ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور فی اخبار تیمور، قاهره، ۱۳۰۵ق. (۴) ابن عربشاه، زندگانی شگفتآور تیمور (ترجمه عجائب المقدور)، ترجمه محمدعلی نجاتی، تهران، ۱۳۵۶ش. (۵) ابن عربشاه، فاکهة الخلفاء و مفاکهة الظرفاء، موصل، ۱۸۶۹م. (۶) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق. (۷) بروسهلی، محمدطاهر، عثمانلی مؤلف لری، استانبول، ۱۳۴۲ق. (۸) بغدادی، هدیه. (۹) حاجی خلیفه، کشف. (۱۰) سخاوی، محمد، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۴ق. (۱۱) سرکیس، چاپی. (۱۲) سید، خطی. (۱۳) شوکانی، محمد، البدر الطالع، قاهره، ۱۳۴۸ق. (۱۴) شوربجی، محمد جمالالدین، المطبوعات العربیة، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م. (۱۵) قنوجی، صدیق، التاج المکلل، به کوشش عبدالحکیم شرفالدین، بمبئی، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م؛ ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «شهابالدین ابنعربشاه»، ج۴،ص۱۵۰۵. |